شعر و شب

ساخت وبلاگ
برق چشمون سیاهت، ابرو تو صورت ماهت، با نگاه بی گناهت، لعنتی چیکار کردیتو شبام موتو ندارم، ماه ابروتو ندارم، رو به روم روتو ندارم، حالمو خمار کردیرو بخار شیشه اسمت، دل کشیدم پیشه اسمت، عطر بارون میشه اسمت، سالو بی بهار کردیتو چشام حسرت و ماتم، تو نگام یه عالمه غم، همه غصه ها رو با هم، تو دلم قطار کردیبعضی چیزا رو نمیشه به فارسی گفت، شاید فارسیش قشنگ نیست، شاید اون معنی که میخوام رو نگه، ترجمه کردنش مسخره و احمقانه است. پس فارسی نیست، زورمو زدم، تلاشمو کردم. قرار نیست مورد قبول واقع بشه، کسی لذت ببره ازش یا اتفاق خوبی بیفته، قراره من نشون بدم که مستحقم، مستحق حس سیاه و تلخی که هست و دارمش. حقمه که جور بکشم، حقمه هر قدمی که برمیدارم با ترس و لرز باشه از اتفاقای سختی که بالاخره برام میفته. این صورت کبود رو ادامه میدم. تموم نمیشه به این راحتیا. اصلا «تا وقتی که کسی حقمو نداده، هر روز هر شب همین بساطه»No me preguntaste nada (como siempre)No pude decirte todo (como siempre).Y esta es la razón por la que ocurrió una ruptura triste, terrible y destructiva.Nunca quise hacerte llorar y espero no hacerlo,Solo estaba tratando de hacerte reír,para ver tus ojos brillar.y mira tus palabras volar en mi mundo.Pasará el tiempo pero esta herida no sanará,cada segundo que estuvimos hablando fue sólo un milagro.y no tienes idea de cuánto dolor estoy experimentando ahora, porque sé que todo es culpa mía.Pero por favor, por favor, por favor no estés triste ni enojado ni nada por el estilo,Te ruego que seas feliz:porque lo dije repetidamente y fue desde el fondo de mi corazón"Me encant شعر و شب...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheroshab24 بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29

سلام.احتمالا این آخرین پستی باشه که مینویسم و در واقع همین هم پست نیست، صرفا اطلاع رسانیه یه جورایی. یه سری تشخیص هایی داده شده و خودمم گذاشتم برای خودم و برخلاف چیزی که احساس میکردم احتمالا داشتن این وبلاگ «سم است برایم». اینکه یه سری چیزها رو اینجا بنویسم به درون ریزی بیشتر منجر میشه و علی الظاهر پسندیده نیست.همه چیز (بلااستثناء) بغرنج و ناهنجاره در حال حاضر و امیدوارم این تغییر یهویی و تصمیم کاملا ناگهانی باعث بشه تفاوت های مناسبی ایجاد بشه. کانال رو هم احتمالا به محلی برای معرفی و شرح و انتشار تصاویر بازی محدود کنم و شاید هم اصلا حذف، Who Knows.قصد اینه که روی گفتارم تمرکز کنم و مهارت های ارتباطیمو گسترش بدم، البته نه با هر کسی بلکه دقیقا با همون افرادی که جزو نزدیکانم حساب میکردم. به هر طریق برنامه های مختلفی که از این وبلاگ به سمع و نظر میرسید در همین فصل کنسل میشه و مجالی برای ادامه نیست. لذا با ذکر این دو بیت، آهنگ خوب و بد رضا صادقی رو برای دانلود پیشنهاد میکنم:واسه اینکه خیلی چیزا بمونه، باید نباشهگاهی ماهی واسه موندن، باید از آب جدا شهگاهی ـَم باید بمیری تا که یک زندگی نو شهبهتره گلی نباشه، تا باغ گلا درو شه نوشته شده در تاريخ جمعه چهاردهم خرداد ۱۴۰۰ توسط LEO 24 شعر و شب...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheroshab24 بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29

1. خیلی باید مینوشتم و ننوشتم، و خب حس های مختلف میان و میرن. صبر نمیکنن تا یکجا نوشته و ثبت بشن. بنابراین اونچه که بین پست قبلی و این پست گذشته دیگه گذشته و ذکری ازش نخواهد بود.2. درس رو مدت هاست که جدی شروع کردم و اخیرا دنبال اتفاقات خیلی مهمتری ام در این زمینه و کار خیلی بزرگی رو براش شروع کردم. شاید منظم نبوده، اما از تب و تابش نیفتادم چون مدام هیجان هایی که میتونه به خاطر این حرکت ایجاد بشه خیلی برام جَذَبه داره. توی ذهنمه که یه وبلاگ دیگه برای اون موارد ایجاد کنم، یعنی فقط توی ذهنم که نیست و تا چند دقیقه دیگه این کار رو میکنم. میخوام روی دیگه ای از زندگی رو برای خودم رقم بزنم. فرض بگیریم تا 7 سالگی یک موجود بی / کم شعور بودم، 12 سال رو مناسب طی کردم و 12 سال رو به غایت ناشیانه و افتضاح، میخوام این روزها مبدأ یه تاریخ خیلی طولانی تر از روزهای اوج باشه و میدونم برای به دست آوردن و رسیدن بهش باید از خیلی چیزها بگذرم، متعهد باشم و صبر رو توی کارهام نشون بدم. امیدوارم توی زمان خیلی کوتاه تری از یک سال، اولین خبر خوب توی این زمینه رو همینجا اعلام کنم و برای خودم تبدیلش کنم به یه خاطره خیلی بزرگ دیگه.3. سربازی تموم شد. 11 / مرداد / 1401. دنبال کارهای بازگشت به تحصیل بودم و البته انجام نشد و موکول شد به دی ماه. به عنوان خلاصه وضعیت گفتم اینو، وگرنه خیلی این روند بالا و پایین داشت. دلم میخواست توی یه موقعیت بهتری سربازی رو تجربه کنم، هرچند همینجوریش هم خیلی موثر و دوست داشتنی بود. قوانین نظامی رو دوست نداشتم، اما محیط نظامی برام جالب و چشمگیر بود.4. ارتباط هام به غایت محدود شده. نه دوستی و نه خانواده ای هست دور و برم، نه میتونم آنلاین با کسی ارتباط برقرار کنم. حداقل 3 بار ر شعر و شب...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheroshab24 بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29